سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که به بلایى سخت دچار است چندان به دعا نیاز ندارد تا بى بلایى که بلایش در انتظار است . [نهج البلاغه]
فریاد بی صدا
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
عقابی پرید........

فریال :: سه شنبه 88/9/17 ساعت 8:28 صبح

 

به گنجشک گفتند، بنویس:
عقابی پرید.
عقابی فقط دانه از دست خورشید چید.
عقابی دلش آسمان، بالش از باد،
به خاک و زمین تن نداد.

*
و گنجشک هر روز
همین جمله‌ها را نوشت
وهی صفحه، صفحه
وهی سطر، سطر
چه خوش خط و خوانا نوشت

*
وهر روز دفتر مشق او را
معلم ورق زد
وهر روز هم گفت: آفرین
چه شاگرد خوبی، همین

*
ولی بچه گنجشک یک روز
با خودش فکر کرد:
برای من این آفرین‌ها که بس نیست!
سوال من این است
چرا آسمان خالی افتاده آنجا
برای عقابی شدن
چرا هیچ کس نیست؟

*
چقدر از "عقابی پرید"
فقط رونویسی کنیم
چقدر آسمان، خط خطی
بال کاهی
چرا پرکشیدن فقط روی کاغذ
چرا نقطه هر روز با از سر خط
چرا...؟
برای پریدن از این صفحه ها
نیست راهی؟

*


و گنجشک کوچک پرید
به آن دورها
به آنجا که انگشت هر شاخه ای رو به اوست
به آن نورها
وهی دور و هی دور و هی دورتر
و از هر عقابی که گفتند مغرورتر
و گنجشک شد نقطه ای
نه در آخر جمله در دفتر این و آن
که بر صورت آسمان
میان دو ابروی رنگین کمان


نوشته های دیگران()

دنیای ما

فریال :: دوشنبه 88/9/16 ساعت 9:33 صبح

آیین عشق بازی دنیا عوض شده ست
یوسف عوض شده ست زلیخا عوض شده ست
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی
در عشق سالهاست که فتوا عوض شده ست
خو کن به قایقت که به ساحل نمیرسی
خوکن که جای قایق و دریا عوض شده ست
آن با وفا کبوتر جلدی که پر کشید
اکنون به خانه آمده اما عوض شده ست
حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده ست
//////////////////////////
بیزارم از تمام رفیقان نارفیق/
اینها چقدر فاصله دارند،تا رفیق!

من را به ابتذال نبودن کشانده اند/
روح مرا به مسند پوچی کشانده اند

تا این برادران ریا کار زنده‌اند /
این گرگ ‌سیرتان جفاکار زنده‌اند

یعقوب درد می‌کشد و کور می‌شود /
یوسف همیشه وصله‌ی ناجور می‌شود

اینجا نقاب شیر به کفتار می‌زنند /
منصور را هر آینه بر دار می‌زنند

اینجا کسی برای کسی کس نمی‌شود /
حتی عقاب در خور کرکس نمی‌شود

جایی که سهم مرگ جز تازیانه نیست /
حق با تو بود ماندمان عاقلانه نیست

ما می‌رویم چون دلمان جای دیگر است /
ما می‌رویم هر که بماند مخیر است

ما می‌رویم گر چه ز الطاف دوستان /
بر جای‌جای پیکرمان زخم خنجر است

دل خوش نمی‌کنیم به عثمان و مذهبش /
در دین ما ملاک مسلمان ابوذر است

ما می‌رویم مقصدمان نامشخص است /
هر جا رویم بی‌شک از این شهر بهتر است

از سادگی‌ست گر به کسی تکیه کرده‌ایم /
اینجا که گرک با سگِ گله برادر است

ما می‌رویم ماندن با درد فاجعه است /
در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه است

دیری است رفته‌اند امیران قافله /
ما مانده‌ایم و قافله، پیران قافله

آن‌جا که گرچه باب من و پای لنگ نیست /
باید شتاب کرد مجال درنگ نیست

5


نوشته های دیگران()

روز دانشجو

فریال :: دوشنبه 88/9/16 ساعت 9:22 صبح

 

 

 

 

دوستای عزیزم ،خواهر گلم عاطفه،فهیمه جون روزتون مبارک.

روز قلم های تیز، روز فکر های خلاق، روز اندیشه های نو، روز تو،

 روز دانشجو مبارک

 


نوشته های دیگران()

دلتنگی

فریال :: سه شنبه 88/9/3 ساعت 10:23 صبح

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم


نوشته های دیگران()

<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آههههههههههههههههههههها ی
شهرمن
خاطره....
اتاق من
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
فریاد بی صدا
فریال
Link to Us!

فریاد بی صدا

Hit
مجوع بازدیدها: 63213 بازدید

امروز: 72 بازدید

دیروز: 3 بازدید

Day Links
استادعنایتی [164]
[آرشیو(1)]


Archive


خرداد 1388
اردیبهشت 1388
شهریور 1388
مهر 1388
تیر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
اسفند 88

Submit mail