سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سخت‏ترین گناهان گناهى بود که گناهکار آن را سبک شمارد . [نهج البلاغه]
فریاد بی صدا
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
بهار

فریال :: چهارشنبه 88/12/26 ساعت 7:17 عصر

    سلام ای بهار زیبا! همیشه خواسته ام از تو بیاموزم :یکنواخت نباشم   نو شوم وتازه بمانم.دوست    دارم تو را با تمام وجود در آغوش گیرم و از لحظه لحظه ات بهره ها ببرم که فرموده اند:با دیدن بهار قیامت را  

     یاد کنید

         .                                                                                                                                         

   دوستت دارم ای بهار زیبا!

            جوانی را به من آموختی و عشق را!عشق پاکی که ثمره اش بندگی خداست و انجام وظیفه.

   سلام ای بهار!

   بهر فصل نوشدن زنده شدن جوانه زدن و جوان شدن! بهار فصل من  است. چون تازه میشوم و شاداب!    پروردگارا!یاریم کن تا بتوانم تغییر دهم خود را و بهتر شوم از قبل بهتر.    


نوشته های دیگران()

وهم...

فریال :: چهارشنبه 88/12/26 ساعت 7:10 عصر

چشم هایم را می بندم و تمام جهان می میرد

پلک می گشایم و همه چیز از نو زاده می شود

به گمانم تو را در ذهن ساخته ام

 

ستاره ها رقصان با جامه های آبی و سرخ سو سو می زنند

و سیاهی مطلق چهار نعل درونشان می تازد

چشم هایم را می بندم و تمام جهان می میرد

 

خواب دیدم در بستر سحرم می کنی

برایم از ماه می خوانی

و مرا دیوانه وار می بوسی

به گمانم تو را در ذهن ساخته ام

 .............

............

می بینمت که به راهی برگشته ای که می گفتی

اما من پیر می شوم و نام تو را از ذهن می برم

به گمانم تو را همیشه در ذهن ساخته ام

 

                                                                                سیلویا پلات


نوشته های دیگران()

طرقه

فریال :: یکشنبه 88/12/16 ساعت 4:7 عصر

 

در افسانه ها آمده است، طرقه نام پرنده کوچکی است که قصد پرواز به سوی خورشید را داشت و برای اینکار باید هزار اسم خدا را از بر می کرد تا از سوختن در گرمای خورشید در امان باشد. پس تمام اسم ها را از بر کرد و در حال بالا رفتن ذکر می گفت. اما در نزدیکی خورشید اسم هزارم خدا را فراموش کرده و می سوزد.


نوشته های دیگران()

من مفسر گنجشکهای دره گنگم

فریال :: جمعه 88/12/14 ساعت 4:38 عصر

 
 

صدای همهمه می‌آید.
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم.
و رودهای جهان رمز پاک محو شدن را
به من می‌آموزند،
فقط به من.
و من مفسر گنجشک‌های دره گنگم
و گوشواره عرفان نشان تبت را
برای گوش بی آذین دختران بنارس
کنار جاده «سرنات» شرح داده ام.
به دوش من بگذار ای سرود صبح «ودا»ها
تمام وزن طراوت را
که من
دچار گرمی گفتارم.
و ای تمام درختان زیت خاک فلسطین
وفور سایه خود را به من خطاب کنید،
به این مسافر تنها، که از سیاحت اطراف "طور" می آید
و از حرارت "تکلیم" در تب و تاب است.

سهراب سپهری


نوشته های دیگران()

وباز هم زندگی .......

فریال :: چهارشنبه 88/12/12 ساعت 7:8 عصر

زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی
نقشه اش کار خداست
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین
نکند آخر کار قالی زندگی ات را نخرند...

نوشته های دیگران()

داستان زیبای دو برادر مهربان

فریال :: چهارشنبه 88/12/12 ساعت 10:26 صبح

 

 

دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنهاازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود  شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند . یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت :‌

(( درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند .

بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .

در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت :‌(( درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود . ))

بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .

سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگر مساوی است . تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند . آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند .

 

 

 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 


نوشته های دیگران()

پرندگان

فریال :: چهارشنبه 88/12/5 ساعت 10:50 صبح

 

به نام خداوندی که آفریننده ی زیبایی ها ست 

 

امروز تصمیم گرفتم چند تا عکس واقعا زیبا از پرندگان ،که شاهاکار خلقت هستند رو  

 

توی این پست نشونتون بدم و لذت ببرین 

 

 

 

 

 به پرهاشون نگاه کنید! 

 رنگ تن و سرش کاملا متفاوت هستش! 

 

 

 

اگه لذت نبرین خیلی بی ذوق هستین! 

 

 اگه بخوام نقاشی کنم ، عمرا بتونم همچین ترکیب رنگ زیبایی رو در بیارم 

 

 

 

اگه یه خورده به اطرافمون نگاه کنیم ، چیزهای زیادی برای دیدن هست! 

 

انشاالله لذت برده باشین


نوشته های دیگران()

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آههههههههههههههههههههها ی
شهرمن
خاطره....
اتاق من
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
فریاد بی صدا
فریال
Link to Us!

فریاد بی صدا

Hit
مجوع بازدیدها: 63243 بازدید

امروز: 5 بازدید

دیروز: 97 بازدید

Day Links
استادعنایتی [164]
[آرشیو(1)]


Archive


خرداد 1388
اردیبهشت 1388
شهریور 1388
مهر 1388
تیر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
اسفند 88

Submit mail