سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستی پادشاهان و خیانتکاران، کمتر می پاید [امام علی علیه السلام]
فریاد بی صدا
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
محاکمه

فریال :: جمعه 88/4/19 ساعت 10:52 عصر

*~*~محــــاکمه~*~*

جلسه ی محاکمه عشــــق بود ؛

و قاضــــی ، عقـــل .

و عشق محکوم بود به تبعید به دورترین نقطه ی مغز

یعنـــی فــــراموشـــی

قلب تقاضای عفـــو عشق را داشت !

اما همه ی اعضا با او مخالف بودند.

قلب شروع کرد به طرفــداری از عشق !

آهای چشمهـــا ...

مگر شما نبودید که همیشه آرزوی دیدنش را داشتید ؟!

آهای گوشهـــا ...

مگر شما نبودید که همیشه آرزوی شنیدن صدایش را داشتید ؟!

و شمــا پـاهــا ...

که همواره در حال رفتن بسویش بودید !

حالا چرا اینچنین با او مخالفیـــد ؟

همه ی اعضا روی برگرداندند

و به نشانه ی اعتراض ، جلسه را ترک کردند .

تنها عقل و قلب در جلسه ماندند .

عقل پرسید :

دیدی قلب ؟ همه از عشـــق بیزارند !

اما متحیرم ، با وجودیکه عشق

بیشتر از همه

تو را آزرده ، اما باز از او حمایت می کنـــی ؟!

قلب نالید و گفت :

من بدون عشق تکه گوشتی هستم که

هر ثانیه ، کار ثانیه ی قبل را تکرار می کند

من با عشق ، قلبی به معنای واقعی خواهم بود .

من بدون عشق ...

دیگر نخواهم بـــود .


نوشته های دیگران()

شب

فریال :: دوشنبه 88/4/8 ساعت 2:3 صبح

 

شب...

          سکوت...

                       کویر...

باز هم نشانی از کویر در میان است! این بار خود کویر سکوت نگاه مرا شکست!

نمی دانم اشتیاق نگاهم را و سکوت بودنم را چگونه با تو در میان بگذارم!

صدای زمزمه :

بگذار تا ببینمش اکنون که می روم

                                            ای اشک از چه راه تماشا گرفته ای...

بهار کویر را آرامشی نو می بخشد...

نمی دانم که می ماند یا می رود ولی اکنون قدرش را می دانم...

 


نوشته های دیگران()

کوه

فریال :: دوشنبه 88/4/8 ساعت 2:1 صبح

 

دیروز بر کوه و در و دشت نگاهت نبود ولی یادت عطر پاییز را نسیم

روحم می کرد.زلالی آب پاکی روحت را مژده می داد .آسمان آبی

وسعت نگاهت بود.حضور بی فروغ ستاره مغرب دستان پر نیازم 

را نور بخشید نوری روشن تر از دلتنگی تو!

و سرگردانی که تنهایی می خوانیش!

او هست  فقط خاموش است !

خاموش تر از تاریکی شب!


نوشته های دیگران()

سالگرد حس عشق...

فریال :: دوشنبه 88/4/1 ساعت 2:59 صبح

 

دوستت ندارم و دوستت دارم!کارت عروسی  

این را بدان که من دوستت ندارم و دوستت دارم
چرا که زندگانی را دو چهره است،
کلام، بالی ست از سکوت،
و آتش را نیمه ای ست از سرما.

 

دوستت دارم برای آنکه دوست داشتنت را آغاز کنم،
تا بی کرانگی را از سر گیرم،
و هرگز از دوست داشتنت باز نایستم
چنین است که من هنوز دوستت نمی دارم.

 

دوستت دارم و دوستت ندارم 

آن چنان که گویی
کلیدهای نیک بختی و سرنوشتی نامعلوم،
در دست های من باشد.

 

برای آنکه دوستت بدارم، عشقم را دو زندگانی هست،
چنین است که دوستت دارم در آن دم که دوستت ندارم
ودوستت دارم به آن هنگام که دوستت دارم.

پابلو نرودا  

  

 


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آههههههههههههههههههههها ی
شهرمن
خاطره....
اتاق من
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
فریاد بی صدا
فریال
Link to Us!

فریاد بی صدا

Hit
مجوع بازدیدها: 63150 بازدید

امروز: 9 بازدید

دیروز: 3 بازدید

Day Links
استادعنایتی [164]
[آرشیو(1)]


Archive


خرداد 1388
اردیبهشت 1388
شهریور 1388
مهر 1388
تیر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
اسفند 88

Submit mail