سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به عبد اللّه پسر عباس در باره نظرى که داده بود و امام موافق آن نبود فرمود : ] تو راست که به من نظر دهى و اگر نپذیرفتم از من اطاعت کنى . [نهج البلاغه]
فریاد بی صدا
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
دریا

فریال :: سه شنبه 88/7/7 ساعت 11:49 عصر

می دونی فکر می کنم موجهای دریا از چیه؟

اینا غصه های دل آدماست.دریا مونس هر کسیه که درد و دل داره.وقتی آدما غصه هاشونو به دریا می گن اون غصه هارو با خودش می بره و می کوبه به صخره ها.غصه ها می شکنن و دل آدم آروم می شه.

هر وقت می رم کنار دریا آروم می شم.


نوشته های دیگران()

یک نفر

فریال :: یکشنبه 88/7/5 ساعت 11:57 عصر

یک نفر...

یک جایی...

تمام رویاهاش لبخند توست...

و زمانی که به تو فکر می کنه

احساس می کنه که زندگی واقعا با ارزشه...

پس هرگاه احساس تنهایی کردی

این حقیقت رو به خاطر داشته باش.

             یک نفر...

             یک جایی...

             در حال فکر کردن به توست...


نوشته های دیگران()

سپاس

فریال :: یکشنبه 88/7/5 ساعت 11:56 عصر

از خدا سپاسگزارم

به خاطر لطفی که به من دارد

این روزها عاشق او بودن

افتخاری است که...

نصیب هرکس نمی شود!!


نوشته های دیگران()

زندگی زیباست

فریال :: یکشنبه 88/7/5 ساعت 11:55 عصر

 




نوشته های دیگران()

نامه ای برای تو

فریال :: جمعه 88/7/3 ساعت 11:2 عصر

 






سلام مهربانم،
چوب خط روز های بی تو بودن که پر شد، نامه ای برایت نوشتم،
نامه ای برای تو و برای این عکس میان قاب و برای این تپش کهنه در سینه.


نامه ام را میسپارم به دست باد .ببرد آنسوی تمام این دیوار ها ،این جاده ها ،این روز ها ...اصلاً ببرد ،آن سوی تمام نمی دانم هایی که دستانم را و دستانت را از هم جدا کرده اند... باد می داند،خوب می داند،یادت نیست مگر؟ خودش بود که آن روز لحظه ای قبل از غروب, باد بادکم را از بندش رها کرد و به دست آشفته موهایت سپرد.


حالا که گفتم یادم آمد،باید روی پاکت بنویسم :

""برسد به دست قلبی که باد موهایش را شانه میزند.""

آخر خانه ات را که نمیدانم،روزی در پی بادبادکی دوان بودم که تلاقی نگاهت راه بر پاهای برهنه ام بست. اصلا مینویسم: ""برسد به دست همان نگاه""...همان نگاهی که آیینه امیدم بود و نوید فردا هایی روشن، فردا یی که تلاقی آرزو هایمان بود،و کور سوی فانوسی در مسیر این راه تاریک . فردا ... فردا... فردایی که هنوز در راه است!


امّا نه،این دو خط نامه که جای این حرف ها نیست، همین لبخند پشت قاب عکس هم با من قهر میکند،اگر دوباره قصه دلتنگی از نو تازه کنم.بگذار اصلاً از میهمانیم بگویم: جای تو خالی ،چند وقت پیش بود که تکرار این روز های بی خاطره را جشن گرفتم؛ مهمانی که نبود, من بودم و قاب عکس تو... سفره ای چیدم در خور مهمان.شمع بود و گل سرخ بود و دو خط دست نوشته.

شرمنده مهمانم،که شادی سر سفره ام کم آمد. برکت خدا به سفره تو! این گناه عاشقیت ما بود که قهر خدا در پی داشت و قحطی نعمت. چه بگویم؟ شاد باد روزگار تو که همین خشکیده لبخند گوشه لبانت, سهم سفره خالی ماست از این سال های بی برکت...


یکی میگفت:در پس سال های خشکسالی،روزی عاقبت, چنان بارانی باریدن گیرد، که دیگر حتی نقشی از نشانه ها بر دیوار آجری کوچه باقی نماند . خدایش بیامرزد.دیوار کوچه خاطره ها را که نمی دانم ،اما حیاط خلوت خانه ام همان شب خواب باران دید. باران که چکه چکه بر سقف سفالی خانه می بارید.دلم به حال کبوتر های زیر شیروانی سوخت،کز کرده بودند کنار هم...سردشان بود.


فردای آن شب بود که چوب خط روز های بی تو بودن به سر آمد،نامه ای برایت نوشتم.
""میسپارمش به دست باد""


نوشته های دیگران()

عقیق

فریال :: جمعه 88/7/3 ساعت 11:1 عصر

 

 
عقیق
Turquoise pebble, one inch (2.5 cm) long. This pebble is greenish and therefore low grade.
کلیات
رده کانی
فرمول SiO2
ویژگی‌ها
رنگ سفید تا خاکستری، آبی روشن، نارنجی تا سرخ، سیاه
حالت بلوری سنگ چخماق نهان‌بلورین^
ساختار ریزبلور لوزی‌پهلو^
چگالی
????-????
دوشکستگی^ تا ?????+

عَقیق

 گونه‌ای سنگ گران‌بها است. عقیق سنگی سیلیسی و نوعی از در کوهی است که بیشتر از سنگ یمانی تشکیل شده‌است. ویژگی عقیق ریزدانه بودن آن و روشنی رنگش است.[?] عقیق درخشنده و دارای چمک بلورین می‌باشد.[?] بهترین آن سرخ و زرد و سفید است. گونه‌ای از آن که ذرات فراوان میکا دارد و براق است دلربا نامیده می‌شود.


نوشته های دیگران()

مهر ماه

فریال :: جمعه 88/7/3 ساعت 12:10 صبح

 

اگر به خانه من آمدی ای مهربان

برای من چراغ بیاور

و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه های خوشبخت بنگرم

-: فروغ فرخزاد :-

مهر

ماه  مهرآمیزه ای  از  مهر و محبت  هستی  در وجود هستی  است ، ماهی  پر ازشکوه  و آرامش  رنگ طلایی - قهوه ای  درختان ،خورشید  کم  نور و بی تاب  ،بادهای  بی قرار  که  چون  قلب های نا آرام  فریاد  پر از بی  صدایی  سر  می دهند  همه  صحه  برعبوری  تازه اند، عبوری  از  نور  و  اشتیاق  به سوی  سایه ی  مهر و سکوت  و دلیلی  برای  ناگفته ها  و سکوت خاطره ها و...

گر چه در برگریزان پاییز هستی خود را افول وفنا می رساند ولی این فنا آرامشی بی بی بدیل برای طبیعت است.

آنقدرسکوت ارامش که طبیعت در پایان برگریزان گونه ای به خواب می رود انگار هیچ بیداری برایش نبوده و نخواهد بود...

مهر واه برای من یادآور آغاز من وما است. من در بیست و هفتمین روز این ماه زیبا به دنیایی پر از رنگ وریا و تمنا که شادی اش فانی ، غم و اندوهش ناباور نسیان آم هایش سر به افلاک ،هستی یافتم و با تمام وجودم با این بزمگاه بی محبتش انس گرفتم .اکنون که بیست و سه پاییز از زندگیم می گذرد با تمام وجود بی ارزشی دنیا را درک کرده ام.

امیدوارم بی ارزشی دنیا مرا بی ارزش و نا چیز نکند قدر زمان و اهدافم را بدانم و پا بر جا بر هدف گریزانم بدوم تا به کمال انسانی برسم.  

 

خداوندا

          تو می دانی که انسان بودن و ماندن

                      چه دشوار است

           چه زجری می کشد آنکس که انسان است و

                                                          از احساس سرشار

-: دکتر علی شریعتی


نوشته های دیگران()

<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آههههههههههههههههههههها ی
شهرمن
خاطره....
اتاق من
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
فریاد بی صدا
فریال
Link to Us!

فریاد بی صدا

Hit
مجوع بازدیدها: 63165 بازدید

امروز: 24 بازدید

دیروز: 3 بازدید

Day Links
استادعنایتی [164]
[آرشیو(1)]


Archive


خرداد 1388
اردیبهشت 1388
شهریور 1388
مهر 1388
تیر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
اسفند 88

Submit mail