فریال :: دوشنبه 88/7/20 ساعت 11:13 عصر
بگذار هر روز ؛ رویایی باشد در دست نه در دوردست بگذار هر روز ؛ عشقی باشد در دل نه درسربگذار هر روز ؛ دلیلی باشد برای زندگی نه روزی برای مرگ
نوشته های دیگران()
فریال :: دوشنبه 88/7/20 ساعت 11:7 عصر
فریال :: دوشنبه 88/7/20 ساعت 12:1 صبح
آرامش
پادشاهی جایزهء بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ. پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. اولی ، تصویر دریاچهء آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید ، و اگر دقیق نگاه می کردند ، در گوشه ء چپ دریاچه ، خانه ء کوچکی قرار داشت ، پنجره اش باز بود ، دود از دودکش آن بر می خواست ، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است. تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد . اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود ، و ابرها آبستن آذرخش ، تگرگ و باران سیل آسا بود. این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند ، هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد ، در بریدگی صخره ای شوم ، جوجهء پرنده ای را می دید . آنجا ، در میان غرش وحشیانه ء طوفان ، جوجه ء گنجشکی ، آرام نشسته بود. پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ء جایزه ء بهترین تصویر آرامش ، تابلو دوم است.بعد توضیح داد : " آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود ، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت ، بمانی و آرام باشی ."
فریال :: یکشنبه 88/7/19 ساعت 11:53 عصر
هر روز دلتنگ تر از دیروز
نظاره می کنم طلوع و غروب خورشید را
شاید غروب دل من بار دگر طلوع یابد
و اگر نیابد
خود را به غروب تن خواهم سپرد ...
فریال :: شنبه 88/7/18 ساعت 10:54 عصر
چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟
چه کسی می داند که تو در حسرت یک روز نه در فردایی؟
پیله ات را بگشا...
تو به اندازه یک پروانه زیبایی!!!
فریال :: پنج شنبه 88/7/9 ساعت 11:46 عصر
معبد خداوند فقط به روی
دلی شاد و آواز خوان و رقصان باز است .
دل گرفته را به این معبد راهی نیست ،
پس ، از اندوه اجتناب کن .
دل خود را از همه رنگ ها سرشار کن .
درخشان و رنگارنگ مثل یک طاووس .
و برای این { دلشادی و آواز و رقص } به دنبال دلیلی نباش .
کسی که برای شادی دلیلی می جوید ، شاد نخواهد بود .
{چون شاخ تر به رقص آ } و نغمه ساز کن .
نه برای دیگران ،
نه به خاطر چیزی ،
برقص ، فقط به خاطر رقص ؛
بخوان ، فقط برای آواز ؛
آن گاه سرتا پای زندگی ات ملکوتی می شود ،
و فقط در این حالت است
که همه چیز رنگ نیایش به خود می گیرد
این گونه زیستن ، آزاد بودن است ....
فریال :: پنج شنبه 88/7/9 ساعت 11:44 عصر
آههههههههههههههههههههها یشهرمنخاطره....اتاق من[عناوین آرشیوشده]
خرداد 1388اردیبهشت 1388شهریور 1388مهر 1388تیر 1388آبان 1388آذر 1388دی 1388بهمن 1388اسفند 1388اسفند 88